سربازی که رفتیم، روز اول آموزشی هنوز گیج و مبهوت بودیم و با شرایط جدید غریبگی میکردیم. حوالی ظهر، گرسنه بودیم که ناهار آوردند. یک تن ماهی و بستهای نان. گروهان ما، گروهان پزشکان تازه فارغالتحصیل بود.
در هوای اینکه دکتر شدهایم و باید حواسمان به سلامت باشد، از مسوول غذا پرسیدیم که آیا این تنها را جوشاندهاند یا نه؟ او اظهار بیاطلاعی کرد و البته چندان تحویلمان نگرفت. بعضیها که نگران بوتولیسم بودند، میخواستند تنها را نخورند اما فشار گرسنگی، خیال سلامت را از سرشان بیرون کرد و خوردند. این ماجرا، نمونهای از دستکم گرفتن سلامت در سربازی بود. درست است که در سربازی، هدف این است که فرد، مرد شود و از اینرو، بسیاری از دغدغهها و ملاحظات زندگی روزمره کماهمیت میشود اما حواسمان باشد سربازی قرار است نمونه کوچکی از زندگی هم باشد. به تعبیری، ما در ایران، با سربازی، نوعی از زندگی را تجربه میکنیم.
برای خیلی از افراد شاید تنها تجربه نظم و دقت حداکثری، همین دوران سربازی و از آن مهمتر دوران آموزشیاش باشد. اگر در سربازی ملاحظات اساسی سلامت، مانند بهداشت خواب، سلامت غذایی، مهارت ارتباطی، هوش هیجانی و نظافت شخصی جدی گرفته نشود، فردای جامعه، افراد با بحران سلامت اجتماعی و فردی مواجه خواهند شد.
دوران سربازی، البته نمادی از مراقبت و تولیت حاکمیت هم هست و نشانهای از حمایتگری محسوب میشود. اتفاق ناگواری که برای سربازان وطن افتاد، لزوم بازنگری در قوانین سلامتاندیشانه نظام سربازی را یادآوری میکند. درنگ کنیم؛ سلامت سربازان را قربانی سختگیریهای بیمورد یا از آنسو ولنگاری و بیمبالاتی نکنیم.
دکتر حمیدرضا نمازی
عضو گروه اخلاق پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران